جدول جو
جدول جو

معنی سر کاندا - جستجوی لغت در جدول جو

سر کاندا
بخش بالایی چهارچوب درب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ رِ کَ مَ)
جای پناه. جای و سبب نجات. (غیاث) ، ریسمانی است که بر در اصطبل ملوک و امرای ولایت بندند و هر دزد و خونی که بدان پناه آرد عملۀ اصطبل محافظت او کنند و نگذارند که کسی مزاحم او شود، گویند به سر کمند پناه آورده است، تا جان داریم دست از محافظت او برنداریم. (آنندراج) :
دارند جا بزلف تو دلهای مستمند
باشد ستم رسیده پناهش سر کمند.
شفیع اثر (از آنندراج).
آرامگاه دلها آویزۀ بلند است
این خون گرفتگان را آنجا سر کمند است.
اسماعیل ایما (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه از روی ناز و نخوت و مستی و یا شور و حال سر خود را به هر جانب حرکت دهد، آنکه سر خود را در راه رسیدن به مقصود فدا کند از جان گذشته بیباک، سرافکنده، پارچه ای که زنان بر سر اندازند مقنعه، تیر بلند و ضخیمی که بر فراز دیوار اطاق یا پیش ایوان اندازند و سر تیرهای دیگر را بر بالای آن گذارند، کناره و فرشی باریک که بر بالای اطاق عمود بر فرشهای دیگر گسترند، بحری از اصول هفده گانه موسیقی در قدیم صوفیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر جاندار
تصویر سر جاندار
سر اسلحه دار اسلحه دار باشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر تکاننا
تصویر سر تکاننا
Nod
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چهارچوب زیرین در
فرهنگ گویش مازندرانی
بر سر گذاردن روسری و چادر، سقف زدن ساختمان
فرهنگ گویش مازندرانی
دو ردیف ستون کوچک که در دو سوی زیر پوشش بام باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
چهارچوب زیرین در، سکوی جلوی در
فرهنگ گویش مازندرانی
تیغ سرتراشی
فرهنگ گویش مازندرانی